چون قرآن به میان آمد از هر علم دری به روی جهانیان بگشود و در هر قسم برتر از اندیشه یونانیان و بالاتر از افکار ایشان گفتاری تازه آورد که به خوبی در دلها جا کرد و دانشمندان سر تسلیم به پیش او نهادند و اهتمام تمام در فراگرفتم قرآن و دانستن الفاظ و معانی آن داشتند تا کم کم علم قرائت پیش آمد و برای حفظ ترکیب جمله ها و خطای در اعراب و بناء و صحت و اعتلال، کتبی در نحو و صرف نوشتند. و برای دانستن معانی قرآن احتیاج به لغت و تاریخ و جغرافیا و کلام و حکمت و فقه و مانند آنها پیدا شد. و برای معرفت قبل بلاد و تمییز اوقات بحث از هیئت و نجوم و شعب ریاضی پدید آمد. و ... چندی نگذشت آن کتاب آسمانی همه را رسیده و آن علوم مورد نیاز همگی شد و زبان عربی زبان علمی جهان گردید، و زبان هزار اندی یونانی در بستر خاموشی بخفت. (هزار و یک کلمه/ج۳/ص۶۳)
در لیلی قدر قرآن به دل کن، نه فقط قرآن به سر، که اولی جوهر ذات تو گردد و دومی خارج از گوهر تو است. (هزارویک نکته/ص ۲۵۸)
غالب آیات قرآنی به ندای «یا ایها الناس» مکی است و به خطاب «یا ایها الذین آمنوا» مدنی است. فتبصر. (هزار و یک کلمه/ج۱/ص۸۳)
دیده روح و حروف قرآن را چشم جسم این و چشم جان آن را. چشم جسم فاعل دیده است، و چشم جان عطف بر چشم جسم است. و روح و حروف قرآن هر دو مفعول به اند، و این اسم اشاره قریب است که به حروف قرآن اشاره می شود. یعنی چشم جسم حروف قرآن را دیده است، و چشم جان روح قرآن را. (هزار و یک کلمه/ج۳/ص۲۹۶)
سید بن طاووس در «فلاح المسائل» می گوید: امام صادق در نماز بود که از هوش رفت. چون به هوش آمد پرسیدندن که سبب آن حال چه بود؟ سخنی به این مضمون فرمود: آیات قرآن را تکرار می کردم تا به حالی رسیدم که گویی آنها را از زبان آن کسی که آیات را به کشف و عیان نازل فرموده است، شنیدم. پس قوه بشری، تحمل مکاشفه جلالت و شکوه الهی را نیاورد. (لقاءالله/ص۱۸۱)
تو فرشته شوی ار جهد کنی از پی آنک برگ توت است که گشته است به تدریج اطلس
اول و آخر قرآن ز چه با آمد و سین یعنی اندر ره دین رهبر تو قرآن بس
الهی! قرآن و انسان و عرفان و برهان یکی اند و از هم جدایی ندارند، حسن را تأحُّد جمعی ده!
الهی! سین را در دل حسن نهاده ای، یس را هم در دل حسن نه! (الهی نامه/ص۷۰)